وصف تو چنان است ، که انشا شدنی نیست
هر چند نوشتیم ، "به مولا" شدنی نیست
مدح تو به قرآن مجید است ، "به قرآن"
با شعر و غزل ، وصف تو املا شدنی نیست
من ، "وحده ضمیرم" ، صفتم "هیچ وَ پوچ" است
این وحده ی "من" جز درِ تو "ما" شدنی نیست
ظرف دل من کوچک و عشق تو بزرگ است
ظرفیت این عشق ، به دل ، جا شدنی نیست
دل مرده ی آلوده ی افتاده ز پا را
غیر از نفس هوی تو احیا شدنی نیست
تعظیم کنم رو به ضریح ملکوتی ت
جز خانه ی تو گردن من تا شدنی نیست
هرگز تو نگفتی به گدای حرم خود
این حاجت تو سخت بود ، یا شدنی نیست
امروز ، بده حاجت "ایوانی" من را
اصلا بخدا صحبت فردا ، شدنی نیست
هر کس که تو ردّش بکنی ، زشت ترین است
آنقدر ، شود زشت ، که زیبا شدنی نیست
هر کس که بخواهد بشود بنده ی حیدر
بی مرحمت حضرت زهرا ، شدنی نیست
شیرینی عشق تو بود شهدِ عسلگون
تلخیِ بدون تو ، مربّا شدنی نیست
ما شهره به دیوانگی و عشق و جنونیم
ماهیت این عشق ، که حاشا شدنی نیست
مَن ماتَ عَلی حُبّ علی ، ماتَ "شَهیدا"
بی تو بخدا لفظ "شَهیدا" شدنی نیست
باد نفس تیغ تو بر هر که وزیده
تا روز قیامت بخدا پا شدنی نیست
شاعر : رضا قاسمی
- پنج شنبه
- 19
- مرداد
- 1396
- ساعت
- 22:28
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
رضا قاسمی
ارسال دیدگاه